جدول جو
جدول جو

معنی بی عاری - جستجوی لغت در جدول جو

بی عاری
باعاری (از اضداد است)، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
بی عاری
تن آسایی، تنبلی، تن پروری، کاهلی، بی آزرمی، بی حیایی، بی شرمی، بی حمیتی، بی غیرتی، لش بازی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی تابی
تصویر بی تابی
بی قراری، بی آرامی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی حالی
تصویر بی حالی
ضعف، سستی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی صبری
تصویر بی صبری
ناشکیبایی، بی صبری، بی قراری، بی آرامی
فرهنگ فارسی عمید
حالت و کیفیت بی کار، بی شغلی، (ناظم الاطباء)، عزل، (منتهی الارب)، کار نداشتن:
که از داد و بی کاری و خواسته
خروشد بمغز اندرون کاسته،
فردوسی،
لغت نامه دهخدا
حالت و چگونگی بی یار، بی یار و یاوری، بیکسی، بی دوست و آشنا بودن:
به بی یاری اندر جهان یار باش
شب و روزش ازبد نگهدار باش،
نظامی،
، بی نظیری، بی همتایی، رجوع به بی یار شود
لغت نامه دهخدا
مرکّب از: بی + عار، بی ننگ، بی درد، آنکه از عار نپرهیزد، (یادداشت مؤلف)، آنکه از هیچ عیبی ننگ نداشته باشد، (ناظم الاطباء)،
- امثال:
زنهای طهران چقدر بی عارند
دیزی بازاری وسمه میگذارند،
(ازیادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بی عقلی
تصویر بی عقلی
نا بخردی خلی کالوسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد کاری
تصویر بد کاری
بد کرداری بد عملی بد فعلی بد فعالی، شرارت، فسق فجور زنا لواط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی صبری
تصویر بی صبری
ناشکیبایی بی تحملی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی باکی
تصویر بی باکی
تهور، دلاوری، شجاعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی تابی
تصویر بی تابی
بیقراری بیطاقتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی حالی
تصویر بی حالی
به ستوهی اکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی خبری
تصویر بی خبری
حالت بی خبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بو جاری
تصویر بو جاری
پاک کردن غلات و حبوب از خاک و خاشاک بوسیله غربال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی فکری
تصویر بی فکری
نا اندیشگی نا سگالیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی قدری
تصویر بی قدری
بی ارزشی، کم اهمیتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیعاری
تصویر بیعاری
بیشرمی بی ننگی بی حیایی بی شرمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی عار
تصویر بی عار
بی درد، بی ننگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی قراری
تصویر بی قراری
خسته دلی بی هالی تلواسه بی تابی نا پاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی عار
تصویر بی عار
کسی که از کارهای ناشایست ننگ نداشته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی تابی
تصویر بی تابی
بی حوصلگی، بی قراری، بی صبری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی خبری
تصویر بی خبری
ناآگاهی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی صبری
تصویر بی صبری
ناشکیبایی، بی تابی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی قراری
تصویر بی قراری
بی تابی
فرهنگ واژه فارسی سره
تن آسا، تن پرور، کاهل
متضاد: کاری، کوشا، زرنگ، تن لش، سست عنصر، پست، بی آزرم، بی حمیت، بی شرم
متضاد: باآزرم، بی حیا، بی غیرت، بی رگ، لش
متضاد: غیرتمند
فرهنگ واژه مترادف متضاد
عطلت
متضاد: اشتغال، مشغله
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بی کاری
تصویر بی کاری
Joblessness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی نامی
تصویر بی نامی
Namelessness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی مهری
تصویر بی مهری
Unkindness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی مادی
تصویر بی مادی
Dematerialization
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی قراری
تصویر بی قراری
Restlessness, Skittishness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی فکری
تصویر بی فکری
Brainlessly, Mindlessly, Thoughtlessness, Witlessly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی صبری
تصویر بی صبری
Impatience
دیکشنری فارسی به انگلیسی